|
شک می کنم تو چشم تو گاهی به چشمای خودم گاهی به دنیای تو و گاهی به رویای خودم شک می کنموقتی که تو امروز و فردا می کنی وقتی که گاهی بی سبب با من مدارا می کنی شک می کنم حتی به عشقبا هر تپش با هر نفس شک می کنم به آسمون پشت در باز قفس وقتی که دلتنگ همیموقتی که عادت می کنیم وقتی که از هم خسته ایم وقتی رعایت می کنیم شک می کنمحتی به این احساس های مشترک گاهی به تو گاهی خودم گاهی به این احساس شکوقتی که پشت گریه هات لبخندتو بو می کشم وقتی که قلب گیجم و این سو و اون سو می کشمشک می کنم حتی به عشق با هر تپش با هر نفس شک می کنمبه آسمون پشت در باز قفس وقتی که دلتنگ همیموقتی که عادت می کنیم وقتی که از هم خسته ایم وقتی رعایت می کنیم
آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست دیگر دلم هوای سرودن نمی کند تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست سربسته ماند بغض گره خورده در دلم آن گریه های عقده گشا در گلو شکست ای داد، کس به داغ دل باغ، دل نداد ای وای، های های عزا در گلو شکست آن روزها ی خوب که دیدیم، خواب بود خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست « بادا » مباد گشت و « مبادا » به باد رفت « آیا » ز یاد رفت و « چرا » در گلو شکست فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست تا آمدم که با تو خداحافظی کنم بغضم امان نداد و خدا...در گلو شکست قیصر امین پور
|